ویوناویونا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

زندگی شیرین

10 ماه تمام

عزیزم عشقم نفسم اول از همه بگم دیوونه وار دوستت دارمم   ببخشید با تاخیر اومدم واسه تبریک گفتم ولی چیکار کنم که مهمون داشتیم عمو مهدی با عمه فاطمه ( چون تو عمع نداری فاطمه قرار شد عمه تو بشه) ازچالوس اومده بودن. حال احوال تو در این ماه وقتی میگم ویونا کو اون دستای کوچولو تو میبریجلو چشات و میبندی و من با گفتن دالی موشه میخندی، دستتو بوس میکنی و فوت میکنی طرف من، گفتن شیر هم تازه یاد گرفتی، وقتی میگم بگو آب میگی آبابا، عزیزم 2 تا دندون بالایی هم در اومدن  و از پایین سمت راست دندون 5 هم خودشو نشون داد و خبر تازههه ویونا جونم تو تاریخ 93.6.9 اولین قدم خودشو برداشت هورااااااااااااا  عکس ها در ادامه مطلب اول عکس ماه...
12 شهريور 1393

9 ماه تمام

  سلام عشقم نفسم عمرم وجودم اول از همه میخوام ازت یه معذرت خواهی بکنم مامانی ببخشید من 1 هفته شمارو گذاشتم پیش آنا و رفتیم با بابایی مسافرت ولی بدون تو اون مسافرت نه واسه بابا نه واسه من بدون تو خوش نگذشت. حالا بیایم حال و احوال شما تو این ماه، مامانی شما دیگه کامل کلمه مامان بابا گاگا جیز رو میگی، بوس بوس رو هم یاد گرفتی، مزه های ترش رو اصلا دوست نداری و هر جا قندون ببینی خودتو به سرعت برق و باد میرسونی تا قند بخوری، چند ثانیه میتونی بدون کمک خودت بایستی، وقتی میگم خودتو لوس کن چشاتو فشار میدی و یه لبخند میزنی، به هر چیزی که دست بزنی بگم چیزز خودتو لوس میکنی تا مامانی نتونه چیزی بگه، دست های کوچولوتو باز و بسته میکنه بیا بیا، تا ...
11 مرداد 1393

8 ماه تمام

عزیزم 8 ماهگی مبارککککککککک ویونا جونم دس دسی سرسر نانای نای بای بای یاد گرفته و الان دیگه از همه جا میگیری و هر جا دوست داری میری ...
7 تير 1393

دندون

لثه ویونا خانوم شکافته شد و مرواریدش دیده شد هورااااااا عزیز دلم عشقم نمیدونی چقدر لحظه شماری میکردم واسه ین روز با دیدن این صحنه ها الان میفهمم واقعا زمان معنی نداره خیلی زود بزرگ میشی عزیزم 19 خرداد لثه ویونا جونم شکافته شد و ما به دلایلی تو خونه مامانجون 30 خرداد جشن دندونی گرفتیم مامان جون خیلی زحمت کشیده بود برات عزیزم و خاله سمانه هم ریسه ها رو درست کرده بود دست همهگی درد نکنه   اینم از گیفت دندونی ویونا سالادالویه پان اسپانیا آش دندونی (دیشلیق) دوست های وبونا ( نفس. ثنا. ویونا) آخر مهمونی همه بوست کردن و قربونت بشم خیلی خسته شده بودی ...
7 تير 1393

خدایا شکرت

عزیز دلم نفسم عشقم همه کسم مامانی همین الان مشغول بازی زیر میز بود و من برگشتم دیدم وایییی خدا جونم از میز با اون دست های کوچولوت گرفتی و پا شدی. ...
18 خرداد 1393

7 ماه تمام

عزیزم عشقم نفسم عمرم  7ماه تموم که پا به زندگیمون گذاشتی 7 ماه که زندگیمونو شیرینتر کردی 7 ماه که زندگیمون رنگیتر شده 7 ماه که با تو حس جدید پیدا کردیم 7 ماه که با زندگیمون ... 7 ماهه شدنت مبارک  در ضمن امروز تولد مامانی هم هست مامانی دیوونه وار دوستت داره
5 خرداد 1393

درد و دل

سلام دختر گلم اومدم ازت گله کنم آخه این روزا خیلی منو اذیت میکنی اصلا شبا نمیخوابی و روزا هم از بغلم خسته نمیشی فقط دوست داری تو بغلم باشی مامانی عزیزم منم دوستت دارم ولی منم باید به خونمون برسم و غذا درست کنم برات تا بخوری و بزرگ بشی. وقتی صدان میکنم ویونا به من نگاه میکنی و میگی هان میگم مامانی بگو بله وقتی هم که میخوای بغلت کنم میگی ماما منم دل طاقت نمیارم و زودی بغلت میکنم الان بدون کمک میتونی بشینی و غلت میزنی و دوباره برمیگردی سینه خیز عقب عقب میری و عاشق سوپ هستی.  عاشقتم ویونا جونم   ...
27 ارديبهشت 1393

پدرم

پدرم به یمن لطف تو بختم بلند خواهد شد / سرم به خاک رهت ارجمند خواهد شد لبی که زمزمه درد میکند شب و روز / به یمن روزی تو پر نوشخند خواهد شد روزت مبارک پدر . . . . همسر بی همتای من ، با یک دنیا عشق روز مرد را به تومهربانترین و تنها تکیه گاهم تبریک میگویم و آزروی بهترین ها را برایت دارم دوست دار تو . . . ...
22 ارديبهشت 1393