ویوناویونا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

زندگی شیرین

بارداری

1393/2/11 10:27
نویسنده : افسانه
201 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم

اول میخوام عدر خواهی کنم که نتونستم بیام برات همه چیز رو نکته به نکته بگم ولی از این به بعد قول میدم بیام و همه چی رو توصضیح بدم

و بیایم به اینکه کی و چطور فهمیدم اومدی ت  و دل مامانی

چند وقت بود که میرفتم باشگاه اصلا نمیتونستم 5 دقیقه ورزش کنم همش خسته بودم تا این که شک کردم و بی بی زدم دیده بله مثبت هست زودی رفتم آز دادم گفت بعد 1 ساعت بیا جواب رو بگیر وای اون 1 ساعت مثل 1 سال بود برام تنهایی رفتم جواب رو گرفتم و زودی اومدم بیرون تو  جواب فقط 654 بود نمیدونستم یعنی چی بعد دوباره برگشتم از ازمایشگاه پرسیدم این یعنی من باردارم گفت بله خیلی خوشحال بودم داشتم بال در میوردم به بابایی زنگ زدم که بیا کادو تولدت رو بگیر اخه اون روز تولد بابایی بود وقتی فهمید اصلا باورش نمیشد هی میگفت امکان ندا اون روز تا صبح هی میپرسید یعنی من بابا میشم.

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)